دست های کوچکش به زور به شیشه های بلند ماشین حاجی میرسیدند
التماس میکند:آقا ..آقا ... دعا میخری؟
و.....
حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را میگرداند و برای فرج آقا دعا میکرد...
:: ????????:
دعا ,
|
?????? ???? : 0
|
????? ????????????? : 0
|
????? ?????? : 0